این صحبت کردن مدام که تحقیرشدگان خود را وقف آن میکنند، این صحبت کردن مدام. کسی که تحقیر میکند هرگز به صحبت کردن نیاز ندارد، استر خودش باید میدانست کسی که ترک میکند دردی ندارد. کسی که ترک میکند صحبت نمیکند، زیرا حرفی برای گفتن ندارد. کسی که ترک میکند آماده است، درد بزرگ این است. کسی که ترکش میکنند نیاز دارد تا ابد صحبت کند و همهی این صحبتها تلاشی است برای گفتن اینکه دیگری اشتباه کرده است، و اینکه اگر فقط متوجه ماهیت واقعی همه چیز میشد این انتخاب را نمیکرد و در عوض او را دوست میداشت. مفهوم صحبت کردن آنطور که صاحب سخن مدعی است روشن ساختن نیست بلکه متقاعد ساختن است و قانع کردن. صحبت کردن هیچ سودی ندارد، پاسخ صادقانه نمیدهند و آن هم بهواسطهی ملاحظاتی آدم نا
امید میکند و به نوبه خود ناامید میشود و هیچ چیز برای صحبت کردن وجود ندارد، چون وقتی خواست و اراده وجود نداشته باشد تعهدی هم وجود نخواهد داشت. آنچه را بواسطهی ترحم انجام میدهند برای کسی که امید داشته آن را از روی عشق انجام دهند ارزش ناچیزی دارد. استر آنچه را میخواست بگوید نگفت...
...
آدمیزاد با پاسخ قطعی آسانتر از پاسخ مبهم کنار می آید. این قضیه به امید و ماهیت آن مربوط میشود. امید
انگلی است در بدن انسان که در همزیستی کامل با قلب او زنده است. کافی نیست انسان دست و پای آن را ببندد و گوشهای تاریک پنهانش کند. به آن گرسنگی نیز نمیشود داد. نمیشود فقط نان و آب به این انگل داد. باید جلوی تغذیهاش را به طور کامل گرفت. اگر امید به اکسیژن نیاز داشته باشد، آن را به دست میآورد. اکسیژن در صفتی است که موصوف گمراه کنندهای دارد. در قیدی نسنجیده است در حرکتی برا طبیبانه.....
ما را در سایت طبیبانه.. دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : funripenirvana7 بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 15 اسفند 1401 ساعت: 15:51